سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶ - ۱۳:۴۳
۰ نفر

دکتر عبدالرضا رحمانی فضلی: هفته گذشته جرج بوش رئیس جمهور آمریکا آخرین سخنرانی سالانه خود را در کنگره این کشور که که از سخنرانی پادشاه انگلیس در مراسم گشایش پارلمان این کشور الگوبرداری شده، انجام داد.

سخنرانی رئیس جمهور آمریکا علیرغم عدم تاکید بر برگزاری سالانه، به عنوان یک ضرورت در قانون اساسی آمریکا پیش‌بینی شده است.

جرج بوش که در گزارش سالانه خود به عنوان عالیترین مقام آمریکا وضعیت سیاسی اقتصادی کشور و برنامه‌های آتی خود را برای سال پایانی ریاست جمهوری در جلسه مشترک اعضای مجالس سنا و نمایندگان آمریکا ارائه می‌کرد، اگرچه تلاش داشت خود را به عنوان فردی قدرتمند و موفق در انظار افکار عمومی نشان دهد، اما از نخستین سخنرانی خود در سال 2001 بسیارضعیفتر و ناامیدتر به نظر می‌رسید.

در تحلیل گفتمان، موضوعات و سوژه‌های موردنظر و میزان باورپذیری آن، توسط افکار عمومی حکایت از موفقیت یا عدم موفقیت سخنرانی یا گزاره‌های سیاسی دارد. مطابق ادبیات سیاسی تحلیل گفتمان به معنی روش بررسی ضمایر و گزاره‌های زبانی در یک متن یا سخنرانی و رابطه منطقی بین گزاره‌ها و سپس جمعبندی و نتیجه‌گیری، می‌باشد.

ازاین‌رو برمبنای تحلیل گفتمان نقش‌گرا موضع‌گیری و سوژه‌های موردنظر جرج بوش و میزان اقبال‌پذیری آن توسط افکار عمومی موردبررسی قرار می‌گیرد. براین‌اساس شرایط زمانی و مکانی ادبیات مورداستفاده و میزان تأثیرگذاری آن، در چارچوب مفصل‌بندی1، دال مرکزی2 و هژمونی3 بررسی می‌شود.

در حوزه سیاست داخلی فحوای کلام جرج بوش در گزارش سالانه برمبنای یافتن راهکار عملیاتی با استمداد از کنگره برای یافتن راه‌حل رکود اقتصادی آمریکا قرار گرفت، زیرا زمانی که بوش کاخ سفید را از بیل کلینتون تحویل گرفت حداقل 130 میلیارد دلار مازاد بودجه در اختیار داشت و شاخصهای اقتصادی نظیر نرخ بیکاری، نرخ سرمایه‌گذاری در بازارهای سهام و تراز تجارت خارجی حائز شرایط مطلوبی بود.

اما رسوایی بزرگ مالی شرکت انرون، کسر بودجه فدرال، کاهش تراز تجارت خارجی، بحران مسکن و رکود اقتصادی، نارضایتی مردم از جنگ و درخواست برای بازگشت سربازان از شاخصه‌های مهم دوران خداحافظی جرج بوش از کاخ سفید می‌باشد.

در این رویکرد مطالبات اقتصادی مردم آمریکا به عنوان یکی از جدی‌ترین خواستهای افکار عمومی یا همان مفصل‌بندی است که جرج بوش ناگزیر به اظهارنظر دراین‌خصوص بود.

این درحالی است که بروز شرایط نابسامان اقتصادی مانند گران شدن بهای مواد مصرفی و گاز و نابسامانی در بخش مسکن، از علامتها و نشانه‌های رویکرد اعتراض‌آمیز مردم آمریکا نسبت به عملکرد کاخ سفید به شمار می‌رود.

اگرچه جرج بوش با دعوت از مردم برای حوصله و صبر بیشتر در مقابل رکود اقتصادی و ادامه جنگ، تلاش داشت ادبیات خود را در مقام رئیس جمهوری آمریکا به افکار عمومی بقبولاند، اما به دلیل عدم ارائه راهکار، این گونه اظهارنظرها بیشتر به خداحافظی شباهت دارد.

در بخش سیاست خارجی سخنان بوش با طرح مسئله تروریسم، عراق، افغانستان و ایران، تلاش کرد تا بخشی از نابسامانیهای داخلی را تحت‌الشعاع سیاست یکجانبه‌گرایی و جنگ‌طلبی دولتش قرار دهد. 

وی گفت: "از هنگام 11 سپتامبر ما جنگ علیه تندروها و تروریست ها را شروع کردیم. ما همچنان در موضع تهاجم خواهیم ایستاد، ما فشارهایمان را ادامه خواهیم داد و عدالت را در مورد دشمنان آمریکا جارى خواهیم کرد."

جرج بوش درخصوص وضعیت عراق گفت: "افزایش نیروهاى آمریکایى در عراق به نتایجى دست یافت که یک سال پیش هیچ کس تصور آن را هم نمى کرد." عراق یکی از کشورهای محور شرارت بوش بود.

درخصوص موضوع ایران با ادعای تجهیز و تعلیم شبه نظامیان عراقى توسط ایران و اینکه شکست در عراق ایران را تقویت خواهدکرد، با متهم کردن کشورمان به حمایت از تروریسم گفت ما در برابر نیروهاى افراطى که به وسیله تهران شکل مى‌گیرند، ایستاده‌ایم.

رییس جمهور آمریکا حزب‌الله لبنان و حماس را تروریستهایی خواند که تحت حمایت ایران هستند.

بوش گفت که تهران موشک‌هاى بالستیکى را با بردهاى در حال افزایش تولید مى‌کند و به توسعه قابلیت غنى‌سازى اورانیوم که مى‌تواند برای ساخت سلاح هسته‌‌اى به کار گرفته شود، ادامه مى‌دهد.

در تحلیل اظهارات سیاست خارجی رئیس جمهور آمریکا نیز نکات ذیل قابل توجه است.

الف) بعد از حادثه یازده سپتامبر موضوع مبارزه با تروریسم به عنوان رویکرد غالب سیاست خارجی آمریکا مورداستفاده قرار گرفته و سعی در نهادینه‌کردن آن در افکار عمومی از طریق ادبیات رسانه‌ای در قالب جنگهای روانی می‌شود.

در پوشش این استراتژی کاخ سفید سعی در توجیه سیاست یکجانبه‌گرایانه و جنگ‌طلبانه خود در معرض افکار عمومی جهانی دارد و از سوی دیگر ناکامیهای اقتصادی در حوزه داخلی را با دستاویز موفقیتهای ساختگی در مبارزه با تروریسم و کشورهای محور شرارت توجیه می‌نماید. بنابراین بوش هزینه‌های مادی و انسانی جنگ در عراق و افغانستان و مخالفت با خروج نیروهای آمریکایی از عراق را که مورد درخواست کنگره و افکار عمومی آمریکا می‌باشد را با این سیاست توجیه می‌کند.

این درحالی است که مبارزه با تروریسم واقعی، نه تروریسم موردنظر آمریکا، خواست هر انسان آزاداندیشی است و مختص به کشور خاصی نمی‌باشد که به عنوان مفصل‌بندی این رویکرد به حساب می‌آید.

ب) طرح مسئله موضوعاتی مانند کشورهای محور شرارت، القاعده، طالبان، بن‌لادن و ...، به عنوان علامتها و شواهدی است که جرج بوش برای توجیه رفتار سیاست خارجی دولت خود، از آن بهره می‌گیرد.

این سیاست ازطریق توسعه و تکثیر مفاهیم ابهام‌برانگیزی مانند گروه‌های تروریستی، دولتهای تروریستی، کشورهای یاغی و ... در میان افکار عمومی جهانی منتشر می‌شود و بعد از پردازش، تحلیل و درگیری افکار عمومی متناسب با قرائت نومحافظه‌کارانه، همه دولتهای مخالف سیاستهای آمریکا در نظام بین‌الملل بویژه منطقه خاورمیانه به عنوان مصادیق این کشورها معرفی می‌شود.

به عبارت دیگر موضوعات مذکور به عنوان دال مرکزی در محور همه تحلیلهای سلسله‌مراتبی نگرش غربی قرار می‌گیرد و از آنجایی که عمده کشورهای جهان سوم مصرف‌کننده این مفاهیم هستند متأسفانه خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر رسانه های خبری قرار می‌گیرند.

ج) برای تسلط این هژمونی در اظهارنظرهای جرج بوش در نطق سالیانه‌اش، مبارزه با طالبان در افغانستان و سرنگونی حکومت دیکتاتوری صدام حسین به عنوان مصادیق این مبارزه برای عدالت‌خواهی از نوع آمریکایی معرفی می‌شود. ازاین‌روست که تلاش دارد مدلول‌های خود (سرنگونی رژیم صدام حسین در عراق و طالبان در افغانستان) را به عنوان دستاوردی برای سیاست خارجی خود تعریف کند.

موفقیت یا عدم موفقیت آخرین نطق سالیانه رئیس جمهور آمریکا را با بیانیه حزب دموکرات در معرض قضاوت خوانندگان محترم قرار می‌دهیم. در این بیانیه آمده است اغلب مردم آمریکا شغلهایشان را از دست می‌دهند و حال نیز تهدید شده‌اند که خانه‌هایشان را نیز به دلیل ناتوانی در بازپرداخت اقساط بانکها و شرکتهای وام‌دهنده، از دست خواهند داد.

بسیاری در پنج سال گذشته جان خود را از دست داده و هزاران نظامی زخمی که آینده آنها هرگز مانند گذشته نخواهد بود، روی دست مردم آمریکا باقی مانده است. سیاست خارجی دولت بوش نیز آمریکا را با متحدان کمتر و دشمنان بیشتر مواجه کرده است.

سرانجام اینکه مطابق تحلیل گفتمان نقش‌گرا هر ادبیاتی مختص به زمان و مکان خاصی است. سخنان بوش در زمانی ارائه می‌شود که موقعیت ژئوپلتیک آمریکا در میان متحدان خارجی خود و افکار عمومی داخلی آمریکا نسبت به قبل بسیارکاهش یافته است.

* قائم‌مقام سابق شورای عالی امنیت ملی
و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی


(1) هر گفتمانی باید در درون خود انعکاس عناصر و رفتارهای تمام بخشهای جامعه باشد.
(2) نشانه کلیدی یا مرکزی که مجموعه علائم و نشانه‌های موجود در سخنرانیها یا عبارات مکتوب آن را تأیید می‌کند.
(3) هرچقدر میزان مدلولها به دال نزدیکتر باشد، گفتمان غالب خواهد بود.
کد خبر 43542

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز